در حالی که در طول چهار سال گذشته، اصلاح طلبان؛ دولت نهم را دولتی پوپولیست که همواره به دنبال عوامفریبی است، می نامیدند. آغاز تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، به صاحبان خرد و اندیشه این واقعیت را می نماید که پوپولیست کیست و چه کسانی به دنبال عوامفریبی عمومی و موج سواری بر روی آن هستند.

گر چه در سابقه هشت سال سکانداری این قوم بر این مملکت از این دست مسائل بسیار دیده می شود ولی نگاهی هر چند کوتاه به حرکات پوپولیستی این گروه در جریان تبلیغات انتخابی خالی از لطف نخواهد بود.

اولین نشانه های عوامفریبی این گروه در این دوره را از آنجایی باید جستجو کرد که کارشناسان رسانه ای و مسائل اجتماعی ستاد میر حسین موسوی، شال سبز را به عنوان نشانه طرفداران ایشان انتخاب کردند. اینان به خوبی از امتیاز سیادت سیدمحمد خاتمی در دوم خرداد 76 که درصد آراء وی را نسبت به رقیبان بالا برد، آگاهی داشتند. لذا اینک که میرحسین موسوی نشانه سیادتی (مانند عمامه مشکی) به همراه ندارد، لازم است به عوام الناسی ـ که تنها اثرشان در این مملکت به  زعم تفکر اصلاح طلبان محترم، فقط در برگ رأیی است که در صندوق می اندازند،ـ  بفمانند که این بنده خدا هم سید است  و اگر به او رای بدهید به اولاد پیغمبر رأی داده اید. و البته دیگر برای همان عوام الناس توضیح نمی دهند که در دوران هشت ساله سردمداری اصلاح طلبان چقدر به همین پیغمبر و اهل بیت و میراث ماندگار ایشان توهین شد و همین آقای میرحسین احساس خطر نکرد!

البته از این که آقای مهندس موسوی قبل از انقلاب از شال سبز استفاده می کرده یانه، اطلاعی در دست نیست. اما در دوره بعد از انقلاب تا به امروز گمان نمی کنم کسی ایشان شال سبز به گردن دیده باشد! اما عزیزان اصلاح طلب مخالف حرکات پوپولیستی کار را به جایی رساندند که میرحسین را به کنار گذاشتن مشی سابق مجبور کرده و شال به گردنش انداختند. راستش نمی دانم چرا وقتی فهمیدم که طرفداران ایشان نماد خود را شال سبز قرار داده اند به یاد تحرکات احزاب آمریکایی در داخل لبنان افتادم که آن ها هم نمادشان را شال قرار دادند. به نظر می رسد انقلاب های مخملی باید نامش را به انقلاب های شالی تغییر دهد.

دومین نشانه در عوامفریبی و انجام تحرکات پوپولیستی این جماعت، طرز بیان جناب میر حسین و حامیان ایشان است که از هر دری سخن می گویند مگر در مورد دو چیز: اول در مورد دولت های سازندگی و اصلاحات و افتضاحاتی که در زمینه ی اقتصاد، فرهنگ، سیاست داخلی و خارجی و ... در آن دوران پدید آمد، و دوم برنامه هایی که برای اداره کشور در چهار سال آینده دارند. فعلا تمام هم و غم و تلاش شان فحش دادن به این دولت به امید ناامید کردن توده مردم از اقدامات دولت نهم است. ما که هر چه در بیانات این بزرگوار غور کردیم نفهمیدیم این وضعیت (به زعم ایشان) ناهنجار اقتصادی و سیاسی را چگونه می خواهد حل کند؟! هر کس فهمیده لطف کند و کامنت بگذارد.

سومین نشانه عوامفریبی ایشان، بیان دو پهلو در مسائل اعتقادی به امید به دست آوردن دل اهل سنت است. برای توضیح این قسمت لازم است یک مقدمه کوچک را ذکر کنم.

اگر چه به تصریح مقام معظم رهبری و همه بزرگانی که در این وادی نگرشی عاقلانه و هوشمندانه دارند، ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی، در واقع آب ریختن به آسیای دشمن است و همگان باید از این امر پرهیز کنند، اما عدم ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی معنی اش آن نیست که شیعیان اعتقاداتشان را کنار بگذارند و بروند سنی شوند و یا سنی ها بیایند شیعه شوند، بلکه بدین معنی است که باید از توهین به مقدسات یکدیگر و طرح مسائل تفرقه انگیز جلوگیری کرد. و الا ما که شیعه هستیم برای اعتقادات خویش دلایل محکمی داریم و اگر پا بدهد و عزیزی از اهل سنت سوالی بپرسد با دلایل قاطع و بی شائبه او را مجاب می کنیم، در عین این که نسبت به اعتقادات او نیز جسارت و توهین روا نمی داریم.

موضوع شهادت حضرت زهرا(س) از جمله موضوعاتی است که برخی از علمای اهل سنت، علی رغم اطلاع از کم و کیف این حادثه و حقانیت آن بانوی مظلومه، همواره در پی ردّ کردن آن و تنزّل حقیقت ماجرا به یک مرگ معمولی هستند. ما فعلا به ریز جریانات کاری نداریم که متاسفانه در بین شیعیان نیز دستانی همواره در کار بوده اند که پیاز داغ این جریان را زیاد کنند و عوام الناس را علیه جماعت اهل سنت ـ که نه در آن زمان بوده اند و نه اگر از اصل ماجرا باخبر شوند، آن را تایید می کنند.ـ بشورانند. به عقیده نگارنده هر دو این دست ها از آستین دشمنانی بیرون می آید که نمی خواهند سر به تن شیعه و سنی باشد.

طبق روایات بسیار زیادی که از معصومین (علیهم السلام) به ما رسیده است و مصادر و منابع تاریخی که در این زمینه وجود دارد تقریباً شکی در شهادت حضرت زهرا(س) نیست.

اما از آنجا که اصلاح طلبان به طور کامل ثابت کرده اند که در راستای رسیدن به مقاصد سیاسی خویش به هیچ قیدی مقید نیستند، این بار و در سالگرد شهادت حضرت زهرا(س)، طی بیانیه ای که از ستاد میر حسین موسوی صادر کردند،  به جای لفظ «شهادت» از لفظ «رحلت» استفاده کردند. تا دل برخی از علمای اهل سنت را با خود همراه کرده و رأی طرفداران ایشان را بخرند.

شاید کسانی باشند که این واقعه را خیلی مهم ندانند و آن را در حد یک اشتباه نوشتاری بدون نیت تقلیل دهند اما خبر زیر را که کامل بخوانید به مسئله به دید دیگری نگاه خواهید کرد:

انکار مجدد شهادت "حضرت زهرا" در بیانیه موسوي

 به نظر می رسد برخی مشاوران مهندس موسوی روش های نامناسبی را برای جمع آوری رای بیشتر اتخاذ کرده اند. و دراین راه از هزینه نمودن مقدسات نیز ابایی ندارند.

به گزارش جهان، در سالروز شهادت حضرت زهرا "سلام الله علیها" روزنامه کلمه سبز، ارگان انتخاباتی میرحسین موسوی اقدام به انتشار تسلیتی با این مضمون که شهادت حضرت زهرا را با واژه رحلت حضرت زهرا مورد خطاب قرار داده بود نمود . این اتفاق، هر چند نادر اما به دلیل احتمال سهوی بودن از سوی آگاهان و رسانه های کشور نادیده گرفته شد.

اما در بیانیه ای که جدیدا از سوی میرحسین موسوی منتشر شده است وی نیز شهادت دختر پیامبر را با لفظ رحلت تسلیت و تعزیت گفته است که تکرار این اقدام آن را از اتفاقی بودن به در آورده است.

بنا بر این گزارش، مشاوران مهندس موسوی در حالی چنین الفاظی را به کار برده و به کاندیدای خود نیز مشاوره سیاسی و مذهبی می دهند که موضوع شهادت حضرت زهرا از اعتقادات مذهبی شیعیان به شمار رفته و شبهه های مربوط به رحلت آن حضرت از سوی برخی مورخان و اندیشمندان عامه و مخالف مذهب تشیع ابراز گردیده است. به همین خاطر معلوم نیست مراودات جدی میرحسین با سران برخی اقلیت ها سبب چنین خطایی شده است یا اینکه مشاوران مهندس موسوی که سابقه مناسبی در پاسداشت و تعظیم شعائر ندارند طی برنامه ای از پیش تنظیم شده تاریخ و مذهب تشیع را زیر سوال می برند.

این تنها گوشه ای از موج سواری این جماعت، آن هم فقط طی این ده روز است. و اگر کسی همت جمع آوری تمام آنچه را که اینان در زمینه عوامفریبی و موج سواری انجام می دهند داشته باشد، آن وقت لابد کتابی خواهد شد با هفتاد من کاغذ!