ننه علی! سفارش ما را به علی بکن!
پس از مدتی فرصت شد که باز به روز شوم، و بدون شرح بخوانید:
عقل یک عمر اگر سربه گریبان تو بود
عشق بی واسطه پروردۀ دامان تو بود
این چه داغی ست که بی شعله تو را می سوزاند
این چه شوری ست که آتش زده در جان تو بود
مادر هرچه شهیدی تو و فرزند تو نیز
یکی از خیل عزیزان و شهیدان تو بود
کاش این مردم بی عاطفه می فهمیدند
چیزی از عشق که در سینۀ سوزان تو بود
سنگ سردی که در آغوش کشیدی یک عمر
گرم تر از نفس مردم دوران تو بود
از ریاکاری و بی دردی اینها این شهر
با همه وسعت خود گوشۀ زندان تو بود
کاش همراه تو در خلوت آن گورستان
دل من معتکف کلبۀ احزان تو بود
گفتن از هرچه بجز عشق چه معنی دارد
کاش این شاعر آشفته عزلخوان تو بود
شاعر: محمدرضا ترکی
+ نوشته شده در یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰ ساعت 17:53 توسط بچه قمی
|
به پاتوق دست نوشته های من خوش آمدید.