صدای سنج و دمام آید از دور

باید اذن دخول خواند، برای ورود به حریم محرم! باید بخواهیم تا خواسته شویم! باید تحرکی کنیم تا دیده شویم! او که هزار و سیصد و اندی سال پیش برای حیات ما جانش را فدا کرد، ما چه باید بکنیم تا تشکری هرچند خشک و خالی از او کرده باشیم. بیایید با او باشیم. او واسطه بزرگی است! بگذار راحت بگویم: حسین است و یک خدا، و خداست و یک حسین! روزها و ماه ها از پی هم می گذرند و ما بی خبر از خویشیم! بیاییم یک محرم لااقل به ظاهرمان رنگ حسینی بزنیم و از او بخواهیم که این رنگ ظاهر را به باطنمان نفوذ دهد.

بیایید اذن دخول بخوانیم:

اللهم انی وقفت علی باب من ابواب بیوت نبیک و قد منعت الناس ان یدخلوا الا باذنه و قلت یا ایها الذین آمنوا لاتدخلو بیوت النبی الا ان یوذن لکم

... أأدخل یا الله؟!

...أأدخل یا رسول الله؟!

...أأدخل یا ملائکه الله المقیمین فی هذاالمشهد الشریف؟!

 

آه فراموش کرده بودم که حسین(ع) اذن دخولی دیگر گونه دارد! اذن دخول حرم حسین(ع) اشک است و مبادا روزی اگر روزیت شد تا به اشکت اذن خروج نداده ای از مولا اذن دخول بگیری!

دیشب با برو بچه های هیئت آل یاسین(ع) قرار گذاشتیم برای اذن دخول محرم، در کارگاه ساخت ضریح مطهر دور هم جمع شویم و زیارت ناحیه بخوانیم. جای شما خالی، زیارت با صفایی شد. اذن نوکری گرفتیم تا در ماه محرم خاک پای عشاق حسین را توتیای چشمان خویش کنیم.

این هم عکسی یادگاری بعد از پایان مراسم!

کارگاه ضریح جدید امام حسین(ع)

خیمه ها می سوزد و ...

بالاخره روز دهم رسید. روز عاشورا، روز انتهای عشق و ابتدای عاشقی. روز زینب، روز رباب، روز بازماندگان از قافله ی دلدادگان.

امروز روز آخر زیارت ناحیه بود، اجازه بدهید در این باره فقط عکس ها سخن بگویند:

حاج محمد علی دهدشتی

مجلس امروز را حاج محمد علی دهدشتی؛ قاری بین المللی شهرمون شروع کرد و با قرائت زیبای آیه ی شریفه ی «یا ایتها النفس المطمئنه» دلها را پیش از زیارت ناحیه، راهی کربلا کرد.

زیارت ناحیه

عبدالله صادقخانی، زیارت ناحیه مقدسه را قرائت کرد.

سید مهدی میرداماد

حاج سید مهدی میرداماد، جان های شیفته را راهی مقتل الحسین کرد.

سینه زنی

و دست بود که بر سر و سینه فرود آمد و فریاد بود که به آسمان بلند شد که:

«وای حسین کشته شد»

مسجد الوندیه

مسجد الوندیه؛ که سالهاست میزبان زیارت ناحیه مقدسه است.

خواهران زیارت خوان

حتی برف و سرما هم نتوانست جلوی خیل خواهران مشتاق زیارت ناحیه را بگیرد، و وقتی مسجد و حسینیه و خانه های اطراف پر شد، آن ها برف ها را به کناری زدند و بر روی زمین های خیس و یخ زده نشستند و با زینب همدردی کردند.

السلام علی الخد التریب

السلام علی الخد التریب؛ سلام بر آن گونه های خاک آلوده

و ما هم امروز بر سر و رویمان خاک و گل مالیدیم تا فقط با زینب(س) اظهار همدردی کرده باشیم. همین.

تا زیارتی و محرمی دیگر؛ دست حق بر سرتان و حسین یاورتان باد. التماس دعا

مکن ای صبح طلوع

تصویر روز، از حرم ارباب

امشب شب عاشوراست، و ما چه می دانیم شب عاشورا یعنی چه؟ امشب شب معراج امام عشق است. این شب برای بچه های هیئتی حال و هوای غریبی دارد. شب ویرانی است. شب تردید انسان هاست. و شاید شب تردید انسانیت است بین ماندن و رفتن.

امروز روز روضه ی علمدار بود. روضه ی ابالفضل و روضه ی امام حسین تفاوت چندانی با هم ندارند. سید هم امروز انصافاً سنگ تمام گذاشت، اگر چه اگر نمکی هم در مجلس باشد از سوی خودشان حواله می شود. ضمن این که امروز از شبکه سه سیما هم برای فیلمبرداری آمده بودند. سینه زنی مفصلی هم بر پا شد و مسجد مملو از عاشقان حضرت ابالفضل بود. دیگر جایی از مسجد و حسینیه نبود که کسی بتواند آنجا بنشیند یا بایستد و خالی مانده باشد. همسایه های مسجد هم مانند هر سال لطفشان را از ما دریغ نکردند و درب منازلشان را به روی خواهران عزادار باز کردند تا بتوانند از فیض زیارت ناحیه مقدسه فیض ببرند.

 در مقام شامخ حضرت قمر بنی هاشم، بزرگان ادب مانده اند، چه برسد به چون من که در مقام آن بزرگ باید بگویم: دست ما کوتاه و خرما بر نخیل!

در رتبت و درجه ی آن گوهر یکدانه ی دریای ادب، همین بس که مرحوم شیخ جعفر مجتهدی از امام زمان ای رباعی را نقل کرده و گفته بودند که آن حضرت به این شعر خیلی علاقه دارند:

یادم ز وفای اشجع الناس آید

وز چشم ترم سوده ی الماس آید

آید به جهان اگر حسین دگری

هیهات برادری چو عباس آید

آری پس از حسین(ع)، هشت حسین دیگر به دنیا آمدند ولی هیچ یک برادری چون عباس نداشتند. او در مرتبت تالی تلو معصوم بود و اگر چه ما تنها از جنگاوری اش شنیده ایم،اما او را «افقه الناس بعد امامه» هم لقب داده اند.

جای همه ی دوستان خالی، یکی از دوستان ما جزو خدام حرم حضرت عباس است. دو سال پیش ما روز اول محرم توفیق داشتیم در کربلای معلی باشیم. به سراغش رفتم تا حالش را بپرسم. نزدیک ظهر بود، مرا به مهمانسرای حضرت برد که آنجا را «مضیف العباس» می خواندند. در بدو ورود به مهمانسرا یک جمله که بر سر در ورودی نوشته بود مرا آنچنان مسحور کرد که هنوز هر وقت یادش می افتم هوایی می شوم. نوشته بود: «انتم ضیوف القمر العشیرة» شما میهمانان ماه بنی هاشمید.

امروز هم همه جا و هر کس که در عزاخانه ی ابالفضل شرکت کرد میهمان ماه بنی هاشم بود.

یا ابالفضل

السلام علی علی بن الحسین(ع)

السلام علی الرضیع الصغیر

دیروز و امروز، نوبت به جگر گوشه های امام حسین رسید. دیروز روز علی اصغر بود، روز دستان کوچک و گره های بزرگ. روز جانبازی سربازی کوچک که آوازه ی دلاوریش تاریخ را پر کرده است. روز حنجری نازک و تیری سه شعبه. روز لعنت بر حرمله.

روز هفتم طبق قرار قبلی که سید مهدی اعلام کرده بود، به بیت رهبری رفت و نیامد. از قضا من هم از شدت ناراحتی معده که پس از چند سال دوباره گریبانگیرم شده، نتوانستم به زیارت بروم. زیارت این روز را عبدالله صادقخانی و حسین ولی خواندند و روضه را هم عبدالله.

اما امروز که روز هشتم است، روز علی اکبر بود. روز دلدادگی پدر و فرزندی، روز رازی سر به مهر، روز پرواز  روح حسین، روز اف بر دنیا، روز عرباً عربا. روضه ی امروز سید هم خیلی دلنشین بود، به خصوص که امروز برای اولین روز سینه هم زدیم و شور زیبای سید، نمک برنامه شد. ظاهر کار که به ما خیلی چسبید، حال باطن کار چگونه بود، خدا می داند. و البته همگی به نظر عنایت ارباب بی کفن حسن ظن داریم.

یا حسین

 

فرزندان امام حسن(ع)؛ یادگاران مدینه

چون که گل رفت و گلستان شد خراب

بوی گل را از چه جوییم؟ از گلاب!

فرزندان امام مجتبی(ع)؛ قاسم و عبدالله، نمک میانه ی روضه های دهه ی اوّلند. هر سال روزهای پنجم و ششم به این دو ریحانه تعلق دارد. به طور قطع نام این دو نوجوان برای امام حسین(ع) یادآور غربت برادری است که هنگام دفنش فرمود: غارت زده آن نیست که اموالش را به غارت برده باشند، غارت زده منم که چون تو برادری را زیر خاک دفن می کنم.

دیروز سید روضه ی جون؛ غلام امام و حضرت عبدالله بن الحسن را خواند و چه سوزناک است شهادت عبدالله؛ آخرین شهید کربلا قبل از امام. چه شهادتی، در چه لحظاتی و در چه مکانی. این هر سه ویژگی های متمایز کننده ی شهید ده، یازده ساله ی حسن مجتبی است. در حالی که سید الشهدا در مقتل توسط درندگان لشکر ابن سعد محاصره شده بود، خود را از چنگ عمه اش زینب که محکم او را گرفته بود، به در آورد و به سوی قتلگاه دوید و در حالی که نامردی شمشیرش را بالا برده بود تا بر بدن ابی عبدالله فرود آورد، خود را سپر بلای عمو کرد و آن ضربت، هر دو دست کوچکش را از تن مبارکش جدا ساخت. و او عباس گون بر روی پیکر نیمه جان عمو افتاد و جان داد!

امروز هم طبق روال، روضه؛ روضه ی قاسم بود. پسر ارشد امام مجتبی(ع) که بنا به وصیت پدر، لحظه ای از عمو غفلت نکرده بود. سنش را حدود سیزده ذکر کرده اند و قائدتا نباید بیش از این بوده باشد. همو که در شب عاشورا وقتی عمویش از او در باره ی مرگ پرسیده بود، مرگ در رکاب عمو را شیرین تر از عسل خوانده بود. و هنوز شیرینی جمله ی «احلی من العسل»ش در گوش عالم طنین انداز است.

روضه ی امروز بی اختیار تبدیل به روضه ی مدینه، حضرت زهرا و امام حسن شد و چه سوزناک و چه چسبنده.

دیشب و امروز یکی از سردترین شب و روزهای (شاید) تاریخ قم بود. بسیار سرد. ضمن این که هنوز اطراف خیابان ها و میانه ی کوچه ها و ... مملو از برف است و رفت آمد مشکل. اما به قول شاعر:

برف سهل است، اگر سنگ ببارد هر روز

مجلس گرم عزای تو به پا خواهد شد

مجلس از روزهای گذشته شلوغ تر بود و قسمت خواهران که وسیع تر از قسمت برادران است، پر شد و مجبور شدیم چند بار مردم را بلند کرده و به جلوتر دعوت کنیم.

طی این چند سالی که زیارت می خوانیم، از کتابچه های زیارت چاپ مسجد جمکران استفاده می کردیم ولی بعد از مدتی متوجه شدیم دارای چندین غلط املایی، اعرابی و معنایی است. ولی چون تعداد زیادی از آن را خریده بودیم، حیفمان می آمد که کنار بگذاریمشان. اما امسال وقتی اول مراسم کتابچه ها را بررسی می کردیم، متوجه شدیم تعداد قابل توجهی از آن ها فرسوده و پاره شده، بنا بر این تصمیم گرفتیم برای سال بعد یک کتابچه زیارت ناحیه مقدسه بدون غلط و به نام هیئت آل یاسین چاپ کنیم. سید هم امروز اعلام کرد که اگر کسی می خواهد کمک کند. بلافاصله برای بیش از هزار جلدش بانی پیدا شد. تا فردا ها ببینیم چه می شود.

یا حسین

روز سوم؛ روز رقیه؛ روز آشفتگی

حرم حضرت رقیه(س)

سید مهدی(۱) تکیه کلامی دارد که گاهی در روضه هایش به کار می برد و می گوید: «روضه ی رقیه روضه ی آشفتگی است.» و الحق که درست می گوید.

روز سوم محرم؛ طبق قرار نانوشته ی عزاداران قمی، روز روضه ی حضرت رقیه دختر سه ساله ی امام حسین(ع) است. روضه ای بس حزین و دردناک که دل هر بنی بشری را می سوزاند. راستش خدا توفیق داده بود که چند ماهی در جوار حرم حضرت رقیه(س) زندگی می کردم. اوقات زیادی را در آن حرم کوچک گذراندم که لحظه به لحظه اش خاطره ای فراموش نشدنی است. نکته ای که تقریبا هر کس به این حرم مشرف شود بدان اقرار دارد، این است که هنگام ورود به حرم حضرت رقیه، خصوصا آنهایی که برای اولین بارشان باشد، آنچنان حزن و اندوهی وجود انسان را فرا می گیرد که بدون احتیاج به هیچ خواننده ای و ذکر مصیبتی اشک را جاری می کند و دل را آشوب. آن حرم کوچک، با گنبدی که به رنگ هیچ گنبدی نیست، سفید به رنگ رویاهای کودکی، با ضریحی کوچک که ملجاء و پناه انسانهای بی شماری است. روی ضریح و داخل آن پر است از عروسک های کوچکی که مردم به نذر آورده اند.

صحنه های عجیبی را در این مدت در آن حرم دیده ام، یکی از آن ها این بود که گاه می شد افرادی به این حرم مشرف می شدند که بعید به نظر می رسید مسلمان باشند. چون حرم مطهر حضرت رقیه در نزدیکی محله ی مسیحیان دمشق قرار دارد. به کرات دیدم بانوانی بدون هیچ گونه حجاب و نشانی از مسلمانی به دروازه ی حرم که می رسیدند از خدام چادری به امانت گرفته و سر می کردند و به زیارت می رفتند و بر می گشتند.

خدا نصیب کند، هر که آرزو دارد.

به هر حال روز سوم را پس از زیارت ناحیه ی مقدسه، مهمان سفره ی کودک سه ساله ی حسین شدیم که در عین کودکی؛ استاد عاشقی است.

امروز هم که روز چهارم بود، در کنار زهیر بن قین به امام عاشقان، عرض ارادت کردیم. زهیری که با اشارتی از سوی حسین، از مسلک عثمانی دست برداشت و دست خویش بر دامان امام زمان خویش افکند و ماند تا به عهد کوتاه خویش وفا کرد و سر بر زانوی ارباب خویش به ملاقات جدش شتافت.

امروز کمی از سرمای هوا هم کاسته شده بود و جمع بیشتری به مسجد آمده بودند. ولی برف همچنان دست و پای مردم را بسته و هنوز بسیاری از کوچه ها از آمد و شد ماشین ها راحت است.

این هم از گزارش روز سوم و چهارم زیارت ناحیه مقدسه. امیدوارم سرتان را درد نیاورده باشم.

یا حسین

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. سید مهدی میرداماد

روز دوم زیارت ناحیه؛ روز حرّ

بنر دوم هیئت

از دیشب باز بارش برف در قم شروع شده و هم اکنون که این پست را می گذارم (حدود 8 شب) هنوز با همان شدّت و حدّت ادامه دارد. ساعت 2 بعد از ظهر راهی مسجد الوندیه شدم، بعضی از بچه های هیئت آمده بودند، بقیه هم تا حدود ساعت 3 آمدند. بارش برف زیاد بود و احتمال نمی دادیم مردم زیاد استقبال کنند. ولی تا موقع شروع زیارت تقریبا نیمی از قسمت مردانه مسجد پر شد. قسمت زنانه مسجد و حسینیه ی بالا هم پر شد و خانم ها به زیرزمین هدایت شدند. اصلاً توقع چنین استقبالی را نداشتیم ولی عشق به امام حسین(ع) سرما و گرما نمی شناسد.

بعد از چند سال برگزاری زیارت دیگر این مراسم برای خیلی ها بومی شده و مجلس کاملاً خودمانی است. بدون هیچ تشریفاتی و دم و دستگاهی. همه خودشان را صاحب مجلس می دانند و هر کس جای خودش را می شناسد و این خیلی دلچسب است. حتی بچه های کوچکی که بین کودکی و نوجوانی سیر می کنند، هم از جمله مشتری های پر و پاقرص زیارت شده اند.

قرار بود امروز سید مهدی (میرداماد) برای شرکت در جلسه ی حاج محمود کریمی به تهران برود ولی خوشبختانه اوضاع جوّی اجازه ی این کار را نداد و به زیارت آمد. بعد از قرائت زیارت؛ سید ابتدا کمی به مناسبت روز جمعه و آقا امام زمان(عج) ـ که صاحب اصلی زیارت است ـ و سپس روضه ی حرّ را خواند. انصافاً خیلی چسبید.

روضه ی حرّ، در واقع روضه ی ماهاست. روضه ی کسانی که پس از عمری تباهی روی به درگاه احدیّت آورده و حسین(ع) را واسطه کرده اند. روضه ی حرّ؛ روضه ی توبه است، روضه ی رجعت، روضه ی آدم شدن.

حرّ بعد از این که به سپاه حسین(ع) پیوست، آنقدر پیش حضرت عزیز شد، که حضرت در روایتی می فرماید: «گویا می بینم بند بند بدنم را درندگان بیابان از هم گسسته اند و آن را قطعه قطعه بین نواویس و کربلا ریخته اند.»(1) و نواویس محل دفن حرّ است که قبیله اش بعد از عاشورا او را بدانجا منتقل کردند. این به آن معناست که امام (ع) جناب حرّ را بندی از بندهای بدن خویش و قطعه ای جسم پاک و مطهر خود به حساب آورده اند و این خود فضیلتی بسیار بزرگ است.

می گویند در زمان شهادت ضربه ای بر سر حرّ وارد شده بود که خونش بند نمی آمد. امام(ع) با دست مبارک خود، دستمالی به سر او بست و خون بند آمد. در دوران نزدیک به دوران ما (زمان صفویه) شاه اسماعیل صفوی اقدام به بازسازی بنای مرقد حرّ کرد. ناگاه قبر فرو ریخت و پیکر مطهر او هویدا شد. شاه اسماعیل داستان دستمال را می دانست و وقتی دید جنازه سالم است و دستمال به همان شکل بر پیشانی حرّ بسته است، آن را برای تبرّک باز کرد ولی بلافاصله از محل زخم خون تازه جاری شد و هر چه بر روی زخم بستند، خون بند نیامد. تا این که مجبور شدند همان دستمال مبارک را بر سر حرّ بسته و قبر را بازسازی کنند.

حرّ بخشی از حماسه ای است که از هر طیفی نمونه ای در آن جای گرفته است. خدا به آبروی حرّ بن یزید ریاحی، آبروی ما را حفظ فرماید.

آمین یا رب العالمین

 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 38،

 

یاربّ الحسین بحقّ الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجّة

بنر هیئت آل یاسین

همان­طور که در پست­های قبلی هم اشاره کرده­ام، چند سالی است که خدا توفیق می­دهد در دهه­ی اول محرم، به اتفاق بقیه­ی برو بچه­های هیئت آل­یاسین(ع) اقدام به برگزاری زیارت ناحیه مقدسه می­کنیم.

در مورد این هیئت و این زیارت مطالب مفصل­تری نوشته­ام که اگر کسی دوست داشت، می­تواند با مراجعه به وبلاگ قدیمی من (وبلاگ هیئت آل یاسین(ع)) مراجعه کرده و مطالعه کند. ضمنا در خصوص این زیارت در وبلاگ بی خبری که توسط یکی دیگر از بچه های هیئت آل یاسین(ع) است و سال دوم است که محرم را در کنار ما نیست و در بلاد پاکستان به سر می برد درج شده است.

برنامه­ی هر ساله­ی ما اینگونه است که از روز اول ماه تا روز عاشورا، بعد از ظهرها از یکی دو ساعت مانده به غروب تا حدود اذان مغرب زیارت را برگزار می­کنیم. اصل برنامه قرائت زیارت است که یکساعتی طول می­کشد و بعد هم عزاداری و مداحی سید مهدی میرداماد.

امروز هم طبق برنامه این توفیق شامل حالمان شد. گرچه برخی از دوستان ما چند روزی است که پیگیر جدی برنامه­ها هستند و در واقع تدارکاتچی مراسمند. برای مثال دیشب و پریشب تا پاسی از شب گذشته مشغول نصب بنر و ... بودند.

بنر امسالمان هم به نظر خودم ـ که طراحی کردم ـ بد نشد. نه این که من طراح باشم، ولی چون طراحی که بنا بود برای ما این کار را بکند با تاخیر زیاد یک طرح تکراری را برای ما آورد و زمان زیادی هم برای این که یک طراح دیگر پیدا کنیم نبود، بنابراین مجبور شدم بسم الله را بگویم و خودم دست به کار شوم. و از آنجا که می خواستیم طرحمان هم دارای نوآوری باشد و هم پیامی از زیارت ناحیه را در خود داشته باشد، این جمله از زیارت را انتخاب کردم که می فرماید: «السّلام علی المغسّل بدم الجراح» (سلام بر کسی که با خون زخم­هایش؛ بدنش را غسل دادند.) به هر ترتیب به همین شکلی شد که شما بالای این نوشته مشاهده می­فرمایید.

فردای آن روز که بنر طراحی شد، بچه­های مسجد گفتند بهتر است یک بنر دیگر به عنوان قرینه­ی این و با طرح حرم حضرت عباس(ع) آماده کنیم.

این کار را کردم و برای آن نیز جمله «السلام علی المجرّع بکأسات الرّماح» (سلام بر جرعه نوش جام نیزه ها) را انتخاب کردیم که ان شاء الله آن طرح را در پست بعدی قرار خواهم داد.

امروز هم با این که هوا بسیار سرد بود و هنوز خیابان­ها و خصوصاً کوچه­های قم به شدت یخبندان است، ولی مشتریان پا به قرص زیارت مثل همیشه در زیارت حاضر شدند و استقبال به نسبت روز اول خوب بود. زیارت را عبدالله صادقخانی خواند که من هم کمکش کردم و بعد هم سید مهدی روضه حضرت مسلم(ع) را خواند که انصافاً هم مختصر بود و هم بسیار چسبید. جای همه­ی دوستداران امام حسین(ع) خالی.

اگر عمری و حالی باقی باشد، گزارش روزهای دیگر را در پست­های بعدی تقدیم خواهم کرد.

یاحسین!

اطلاعیه برگزاری زیارت ناحیه مقدسه

هیئت آل یاسین(ع) قم