یک جرعه از جام مطهر

سلام بر همه ی خوبانی که به وبلاگ قمی ها سر می زنند، چه آنهایی که قابل می دانند ونظر می گذارند و چه آنهایی که حوصله ی این کار را ندارند و نظر می اندازند و می روند.
در این مدت که حضورتان نرسیدم، مناسبت ها و اتفاقات مهمی بود که لازم بود برای هر کدام از آن ها پستی قرار دهم ولی به دلیل غیبت چند روزه این اقدام میسر نشد.
اما دلیل این که به قول احمد عزیزی (شاعری که در بستر بیماری است): «مدتی این مثنوی تاخیر شد»، سفری بود که به اتفاق خانواده به بلاد شام داشتیم و توفیقی بود که از بابت زیارت حرم های مطهر عمه های بزرگوار سادات، حضرت زینب و حضرت رقیه (سلام الله علیهما) و همچنین رئوس مطهر شهدای کربلا و دیگر اماکن مقدس این مکان نصیبمان شد. ان شاء الله به مناسبتی در خصوص این سفر مطالبی خواهم نگاشت.
اما از مناسبت های بسیار مهمی که طی مدت غیبت از آن گذشتیم و فرصت پرداختن به آن نشد، سالروز شهادت استاد مطهری بود.
به نظر می رسد پرداختن به مطهری آن هم فقط یک روز یا یک هفته در سال، جفا در حق این بزرگمرد تاریخ شیعه است. بنابراین شاید بی مناسبت نباشد اگر من هم ده روز پس از سالروز شهادتش مطلبی را تقدیم عاشقان و طالبان شناخت این بزرگمرد نمایم.
مطهری شخصیتی جامع الاطراف بود که نظیر او را در حوزه و دانشگاه؛ نه تنها در عصر حاضر بلکه در اعصار گذشته نیز کمتر می توان یافت. او فردی بود که آنقدر به مبانی اعتقادی اسلام ایمان داشت، که هر جا خلأی در دفاع از اسلام مشاهده می کرد، شخصاً وارد ماجرا میشد.
معمولاً افرادی که وارد مباحث سنگین علمی می شوند و در علمی صاحب نظر می گردند، دیگر توان صحبت با زبانی ساده و همه کس فهم را از دست می دهند و در کلام حتی عامیانه اشان نیز لغاتی غامض و پیچیده یافت می شود که عوام الناس از فهم آن عاجزند. این مسئله در افرادی که در باب فلسفه متخصص می شوند شایع تر و واضح تر است. اما سحر بیان و شیوایی قلم مطهری گستره ای وسیع از طیف های مختلف سنی را شامل می شد. از کتاب داستان راستان که ویژه ی سنین کودک و نوجوان است گرفته تا مباحث کلان علمی مانند «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، «انسان کامل»، «خدمات متقابل اسلام و ایران»، «شرح منظومه»، «عدل الهی» و ده ها اثر دیگر که هر یک را می توان به فراخور گروهی تقسیم بندی کرد.
ضمن این که سخنرانی های ایشان آنقدر گیرا و اثر گذار است که کسی که ابتدای سخن را گوش فرادهد بسیار مشتاق ادامه ی کلام و ردیابی سخنرانی تا انتها می شود.
مطهری خورشیدی در حوزه ی علمیه بود که به نقل آقای منتظری که زمان طلبگی هم حجره ی ایشان بوده، شب های سرد زمستان، یخ حوض فیضیه را می شکست و وضو می گرفت تا نماز شبش ترک نشود.
مطهری تنها کسی بود که امام خمینی(ره) تمامی آثارش را تایید و به نسل جوان توصیه فرمودند.
مطهری اولین و آخرین کسی بود که خمینی علناً در فقدانش گریست. کاری که حتی برای فرزند دلبندش که او را امید آینده ی اسلام خوانده بود، نکرد.
و البته آنچه در این مقاله آمد، مطهری شناسی نبود، چون دست ما کوتاه و خرما بر نخیل است ولی امیدوارم کسانی که به این وبلاگ سر می زنند، این مطلب برایشان جرقه ای باشد که خود را به مطهری نزدیک تر کنند و از این شخصیتی ملکوتی بهره بر گیرند.
در پایان از آنجا که کسی درجایی نوشته بود که جمله ای که از شهید مطهری در کتاب «قمه زنی؛ سنت یا بدعت» نوشته شده، دروغ است و این جمله از ایشان نیست بلکه از کس دیگری است، نه برای جواب به او و نه برای کش دادن و تداوم مباحث مربوط به قمه زنی، بلکه برای این که نسل جوان بدانند، مطهری در این باره چگونه می اندیشد، عین کلام ایشان را از کتاب «جاذبه و دافعه امام علی(ع)» می آورم تا خود قضاوت کنند:
«قمه زنی و بلند کردن طبل و شیپور از ارتدوکس های قفقاز به ایران سرایت کرد و چون روحیه مردم برای پذیرفتن آن ها آمادگی داشت، همچون برق در همه جا دوید.» (جاذبه و دافعه امام علی(ع)، ص 165)
ضمنا کسانی که مایلند کتاب های استاد را به صورت الکترونیکی دانلود کنند می توانند به اینجا مراجعه فرمایند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
یا علی!
به پاتوق دست نوشته های من خوش آمدید.