روز دوم زیارت ناحیه؛ روز حرّ
از دیشب باز بارش برف در قم شروع شده و هم اکنون که این پست را می گذارم (حدود 8 شب) هنوز با همان شدّت و حدّت ادامه دارد. ساعت 2 بعد از ظهر راهی مسجد الوندیه شدم، بعضی از بچه های هیئت آمده بودند، بقیه هم تا حدود ساعت 3 آمدند. بارش برف زیاد بود و احتمال نمی دادیم مردم زیاد استقبال کنند. ولی تا موقع شروع زیارت تقریبا نیمی از قسمت مردانه مسجد پر شد. قسمت زنانه مسجد و حسینیه ی بالا هم پر شد و خانم ها به زیرزمین هدایت شدند. اصلاً توقع چنین استقبالی را نداشتیم ولی عشق به امام حسین(ع) سرما و گرما نمی شناسد.
بعد از چند سال برگزاری زیارت دیگر این مراسم برای خیلی ها بومی شده و مجلس کاملاً خودمانی است. بدون هیچ تشریفاتی و دم و دستگاهی. همه خودشان را صاحب مجلس می دانند و هر کس جای خودش را می شناسد و این خیلی دلچسب است. حتی بچه های کوچکی که بین کودکی و نوجوانی سیر می کنند، هم از جمله مشتری های پر و پاقرص زیارت شده اند.
قرار بود امروز سید مهدی (میرداماد) برای شرکت در جلسه ی حاج محمود کریمی به تهران برود ولی خوشبختانه اوضاع جوّی اجازه ی این کار را نداد و به زیارت آمد. بعد از قرائت زیارت؛ سید ابتدا کمی به مناسبت روز جمعه و آقا امام زمان(عج) ـ که صاحب اصلی زیارت است ـ و سپس روضه ی حرّ را خواند. انصافاً خیلی چسبید.
روضه ی حرّ، در واقع روضه ی ماهاست. روضه ی کسانی که پس از عمری تباهی روی به درگاه احدیّت آورده و حسین(ع) را واسطه کرده اند. روضه ی حرّ؛ روضه ی توبه است، روضه ی رجعت، روضه ی آدم شدن.
حرّ بعد از این که به سپاه حسین(ع) پیوست، آنقدر پیش حضرت عزیز شد، که حضرت در روایتی می فرماید: «گویا می بینم بند بند بدنم را درندگان بیابان از هم گسسته اند و آن را قطعه قطعه بین نواویس و کربلا ریخته اند.»(1) و نواویس محل دفن حرّ است که قبیله اش بعد از عاشورا او را بدانجا منتقل کردند. این به آن معناست که امام (ع) جناب حرّ را بندی از بندهای بدن خویش و قطعه ای جسم پاک و مطهر خود به حساب آورده اند و این خود فضیلتی بسیار بزرگ است.
می گویند در زمان شهادت ضربه ای بر سر حرّ وارد شده بود که خونش بند نمی آمد. امام(ع) با دست مبارک خود، دستمالی به سر او بست و خون بند آمد. در دوران نزدیک به دوران ما (زمان صفویه) شاه اسماعیل صفوی اقدام به بازسازی بنای مرقد حرّ کرد. ناگاه قبر فرو ریخت و پیکر مطهر او هویدا شد. شاه اسماعیل داستان دستمال را می دانست و وقتی دید جنازه سالم است و دستمال به همان شکل بر پیشانی حرّ بسته است، آن را برای تبرّک باز کرد ولی بلافاصله از محل زخم خون تازه جاری شد و هر چه بر روی زخم بستند، خون بند نیامد. تا این که مجبور شدند همان دستمال مبارک را بر سر حرّ بسته و قبر را بازسازی کنند.
حرّ بخشی از حماسه ای است که از هر طیفی نمونه ای در آن جای گرفته است. خدا به آبروی حرّ بن یزید ریاحی، آبروی ما را حفظ فرماید.
آمین یا رب العالمین
1. اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 38،