آیت الله سیستانی: مسئولین باید به فکر مردم باشند
طی چند سالی که توفیق تشرف به عتبات و خدمتگزاری زائران آن حرم های مقدس را پیدا کرده ام، همواره یکی از آرزوهایم زیارت حضرت آیت الله العظمی سیستانی بوده است. در اولین سفری که در هرج و مرج بعد از سقوط صدام به نجف مشرف شدیم، به دلیل زمان بسیار کوتاه چند ساعته در آن شهر، فرصتی برای این زیارت که آن زمان به سادگی مقدور بود، پیش نیامد. در سفرهای بعدی هم به دلیل ضیق وقت و برنامه های فشرده کاروان ها، و البته سخت گیری های کادر حفاظتی ایشان و موانعی که در مسیر بود این واقعه رخ نداد.
در سفری که اواخر بهمن ماه امسال نصیب شد، یک نیم روز صبح در نجف، کار خاصی نداشتیم. با یکی از مسئولین دفتر حضرت آیت الله که ساکن قم هستند و از بخت خوب ما آن روز در عراق بودند و سابقه ی آشنایی بین ما برقرار بود، تلفنی درخواست کردم مقدمات این دیدار را فراهم کنند. به هر حال با 5 تن از همراهان مان و با عبور از لایه های امنیتی که به نظر هنوز هم برای شخصیت ایشان کم است، به منزل ایشان راهنمایی شدیم.
منزلی کاملاً محقر و ساده. حیات منزل را به خاطر ازدیاد رفت و آمد سقف زده بودند و دور تا دورش را نیمکت چوبی گذاشته بودندکه مهمان ها قبل از دیدار با آقا، آنجا منتظر می ماندند و با یک چای پر ملات عراقی پذیرایی می شدند.
آقا سید محمدرضا، آقازاده ی آیت الله سیستانی در بدو ورود از ما استقبال کردند و ما چند لحظه ای منتظر شدیم تا فرصت دیدار فراهم آمد.
به حضورشان شرفیاب شدیم و ایشان با تواضعی فوق العاده ما را به حضور پذیرفتند. مصافحه ای صورت داده و در محضرشان نشستیم. حجت الاسلام مجیدی، امام جماعت مسجد اهل بیت قم که به گروه ما پیوسته بود، سخن را آغاز کرد و از توفیقی که نصیبمان شده بود، سخن گفت و خدای را سپاس گفت.
سپس حضرت آیت الله، علی رغم حضور حدود 63 ساله در محیط عراق، بدون هیچ گونه تغییری در لهجه و با فارسی ای سلیس و روان ضمن خیر مقدم، ابتدا از خودشان گفتند که بیش از 11 سال است به جز مرتبه ای که برای عمل جراحی به انگلستان منتقل شده و باز گشته اند، از منزل خود خارج نگشته اند و حتی نتوانسته اند به زیارت مولایشان امیرالمومنین که در فاصله ای کمتر از 200 متری حرمشان سکونت دارند، مشرف شوند.
(لازم است توضیح داده شود که در زمان صدام، ایشان در منزلشان حبس شده و اجازه ی خروج نداشتند و بعد از صدام هم به واسطه ای این که خروج شان از منزل نوعی اعتبار به اشغالگران می داد و ممکن بود آنان مدعی شوند که ایشان را نجات داده اند، به حبس خود خواسته ای تن داده اند.)
ایشان سپس در ادامه این طور فرمودند (1) که من طلبه ای هستم که بدون هیچ جرمی به این حکم محکوم شده و در خانه حبس شده ام. من در مقطعی از برخی از این آقایان (مسئولان فعلی عراق) حمایت کرده و از آنان خواستم به فکر مردم باشند. ایشان با این شرایط به پیروزی رسیدند ولی متاسفانه بعد از رسیدن به قدرت شروع به ثروت اندوزی کردند. همان مسئله ای که در ایران در طول 17، 18 سال گذشته رخ داده و پدیده ی آقازاده ها را رقم زده است. اکنون هم که در شهرهای مختلف مظاهراتی از سوی مردم انجام می شود دلیلش همین است که کسی به فکر فقرا نیست.
من در جوانی چند سالی را در قم حضور داشتم و حدود شصت و سه سال قبل به نجف آمدم. آن زمان حضرت آیت الله حجت، محل رجوع و مرجع مردم بودند. من به خانه ی ایشان رفته بودم. آن خانه آنقدر محقر بود که برای شما قابل تصور نیست. مسئولین باید این گونه باشند نه این که فقط به فکر خودشان باشند و برای خود ثروت اندوزی کنند.
در ادامه آقای مجیدی با توصیف مسجدی که امامت جماعتش را به عهده دارند و استقبال زیاد جوانان از برنامه های این مسجد از آقا خواستند که اگر توصیه ای دارند بفرمایند تا به مردم منتقل شود. ایشان فرمودند: حرف زیاد زده می شود ولی کسی که گوش کند کم است. همین آقای صدیقی (امام جمعه تهران) که انسان با دیدن چهره شان به یاد خدا می افتد و اشکش جاری می شود این همه حرف های خوب می زند، چه کسی گوش می کند؟ بنا بر این نیازی به سخن جدید و تازه ای نیست. همان حرف ها را گوش کنند و عمل کنند.
در پایان این دیدار حضرت آیت الله العظمی سیستانی برای حاضرین دعای خیر کرده و ما هم با روحیه ای بسیار بالا و خوشحال از این توفیقی که خداوند در تکمیل زیارت حضرت امیر (علیه السلام) نصیبمان کرده بود، از محضرشان مرخص شدیم. در زمان خروج هم بار دیگر آقا سید محمدرضا، آقازاده ی ایشان به بدرقه آمدند و ما را شرمنده ی اخلاق خاکی و بی ادعای خود نمودند.
همان جا عهد کردم، در زیارت حضرت علی (علیه السلام) به نیابت از حضرت آیت الله سیستانی نیز زیارت کنم. اگر چه می دانم ارتباط معنوی ایشان با آن بزرگوار بسیار عمیق تر و مستحکم تر از آن است که چون منی بتوانم نقش یک واسطه را بازی کنم.
1. کلیه مطالبی که از قول ایشان نقل شده است، نقل به مضمون است، چرا که وسیله ای برای ضبط صدا و کتابت در اختیار این حقیر نبود و من مجبور بودم فرمایشاتشان را به ذهن بسپارم.
به پاتوق دست نوشته های من خوش آمدید.