فحش نده!!!

از دیشب دوباره شروع شد. پیامک پشت پیامک که همگی تقریبا یک مضمون دارند و آن هم این که سنی و شیعه با هم برادر نمی شوند! به وضوح می توان هم میزان درک فرستنده های این پیامک ها را فهمید و هم دست های پنهانی که این گونه می خواهند و از عواطف و احساسات پاک و البته بی پشتوانه ی فکری برخی از مردم سوء استفاده کرده و جامعه را رو به انشقاق و دوگانگی سوق دهند. آن هم نه فقط جامعه ی ایرانی، بلکه جامعه ی اسلامی را.
پیرمردی از نزدیکان تعریف می کرد که قریب شصت هفتاد سال قبل به سفر عتبات مشرف بوده. در زیارت مرقد شریف امامین عسکریین(علیهما السلام) در سامرا (که اکثریت قریب به اتفاق ساکنان این شهر را اهل سنت تشکیل می دهند) جریانی را شاهد بوده (یا شنیده) که یک روضه خوان هر از چندی می آمده در این حرم شریف و روضه ی حضرت زهرا (سلام الله علیها) می خوانده و مردم را به جان هم می انداخته است. از طرف یکی از علما فردی مامور می شود که در مورد این روضه خوان تحقیقی انجام دهد. بعد از بررسی های فراوان و یافتن واسطه های گوناگون، سر نخ به سفارت انگلستان در بغداد می رسد و مکشوف می گردد که حق الزحمه ی این روضه خوان را سفارت انگلیس پرداخت می کرده است.
خواهشاً کمی تحمل کنید تا مطلب به آخر برسد و از همین الان شروع نکنید به بالا و پایین کردن اموات بنده در گور! منظور حقیر این نیست که نعوذ بالله هر کس روضه خانم حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می خواند از سفارت انگلیس پول می گیرد، بلکه منظور این است که انگلیسی هایی که متد استعماری شان "تفرقه بینداز و حکومت کن!" بوده است، از هر فرصتی برای ایجاد این شکاف خصوصا در ممالک اسلامی بهره گرفته اند. شاید آن روضه خوان خودش هم خبر نداشته که در خدمت چه کسانی است؟ ولی یقیناً این قدر به خاطر مبارکش زحمت خطور نمی داده که چرا یک نفر اصرار دارد هر از چندی در میان اهل سنت، این روضه خوانده شود! و چرا روضه ی امامین عسکریین(علیهما السلام) را از او نمی خواهند که آنجا حرم آنهاست! یا چرا از او نمی خواهند که از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بخواند که مسقط الرأس مبارکش آنجاست! و چراهای دیگر...
البته ما بر سر اعتقادات خود که همان تشیع ناب علوی است، با هیچ کس معامله ای نداریم. برای ما امام بلافصل حضرت ختمی مرتبت (صل الله علیه و آله)، علی(علیه السلام) است و لاغیر. و برای این سخن دلایل بی شماری داریم که هر محکمه ی عادله ای را به نفع ما رقم خواهد زد. و اتفاقا همین مسئله است که بایستی ما را از سخنان لغو و حرکات توهین آمیز به دور دارد. کسانی از حربه ی فحش و ناسزا و سخنان لغو استفاده می کنند که چیزی در چنته ندارند. مانند دعوای کودکانه ای که یک طرف قدرتمندتر است و طرف دیگر چون زورش نمی رسد از زبانش به احسن وجه برای فحش باران طرف مقابل استفاده می کند، تا لااقل کمی دلش خنک شود.
نمونه ی یک شیعه ی علوی، علامه امینی(رحمه الله) است که در نزدیک به بیست جلد کتاب متقن و مستحکم الغدیرش، کلامی لغو و ناسزا یافت نمی گردد. چرا که او خود را شیعه ی کسی می داند که در جنگ صفین وقتی دید یکی از اصحاب به سمت سپاه معاویه ایستاده و فحاشی می کند، محکم در مقابلش ایستاد و با او برخورد کرد و بعد فرمود کسی که منطق دارد، فحش نمی دهد.
می خواهم مطلبم را با طرح چند سوال روشن از شما خواننده ی گرامی ادامه دهم:
1. در این دنیای وانفسا، چه چیز بیشتر باعث شادی دل مبارک حضرت صدیقه مرضیه (سلام الله علیها) می گردد؟ این که جلساتی برای شادی ایشان تشکیل شود و زشت ترین الفاظ و قبیح ترین حرکات در آن اجرا گردد؟ یا این که یک نفر بیشتر به جمع کسانی بپیوندد که در شبانه روز چندین بار می خوانند: "اشهد ان علیا ولی الله"؟!
2. اگر بخش دوم سوال قبل را به عنوان جواب بر گزیده اید که حق هم همین است، چه چیز مردم را به سمت تشیع سوق می دهد و در آنها جاذبه ی شیعه گری ایجاد می کند؟ فحش دادن به مقدسات ایشان یا یک گفتگوی منطقی و مستدل؟
طبعاً می پذیریم که توهین و فحاشی هیچ برگی را به افتخارات ما نمی افزاید جز این که باعث می شود عده ای که بدون مطالعه، مذهبی به جز شیعه را انتخاب کرده اند:
1. نسبت به این مذهب حقه بدبین شوند.
2. شائبه تکفیری ها در خصوص رافضی بودن شیعیان را به سادگی بپذیرند.
3. همواره از شنیدن سخنان حق و استدلالات محکم تشیع فراری شوند.
4. ...
و این همه همان خواست دشمنان اسلام است که اگر یک دستی و اتحاد در این دین آسمانی ایجاد شود، جایی برای عرض اندام آنها نخواهد بود.
من وقتی این صحبت ها را با برخی از کسانی که معتقدند جزو شیعیان دو آتشه هستند، مطرح می کردم، یکی از آن ها با این جمله دندان شکن جوابم را داد: " اگر اینها می خواستند راه حق را قبول کنند، تا به حال قبول کرده بودند. اینها را جز با لعن و ناسزا نباید تحویل گرفت!!..." و من هنوز حیرانم که این برادر مسلمان چگونه به این استدلال متقن رسیده است!؟ اگر این طور است این سیل گرایش به تشیع در جوامع غیر اسلامی و جوامع غیر شیعی چیست؟ آیا هر کسی که پدرش شیعه نبود و به همین دلیل شیعه نشد، دیگر راهی برایش نمی ماند؟
جواب این پرسش ها را خودتان خواهید داد، اما به عنوان حسن ختام این پست بد ندیدم کلام الهی را به عنوان شاهد بیاورم بلکه موثر افتد:
" و لا تسبّوا الّذین یدعون من دون الله فیسبّوا الله عدوا بغیر علم کذلک زیّنّا لکلّ امّة عملهم ثم الی ربّهم مرجعهم و ینبّئهم بما کانوا یعملون"
و (شما ای مومنان) به آنچه مشرکان غیر از خدا می خوانند دشنام ندهید تا مبادا آنها از روی ظلم و جهالت خدا را دشنام دهند. این چنین ما عمل هر قومی را در نظرشان زینت داده ایم، سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و خدا آنان را به کردارشان آگاه می گرداند.
سوره مبارکه ی انعام آیه 108
به پاتوق دست نوشته های من خوش آمدید.