مناظره موسوی و احمدی نژاد، متن و حواشی
از جمله شبهاتی که آقای موسوی مطرح کرد و من به عنوان یک بیننده از طرح این مسئله خنده ام گرفت این بود که: "شما مدام می گویید: آمریکا در حال فروپاشی است پس اگر این طور است چرا چهار بار به آمریکا سفر کردید؟ و دو تا نامه به آن ها نوشتید و ..."
از محضر جناب موسوی می خواهم که جواب این شبهه را بنده تقدیم کنم: اولا احمدی نژاد نگفته آمریکا در حال فروپاشی است، بلکه گفته قدرت آمریکا رو به افول است و این برای هر کسی که کمترین دستی در عالم سیاست داشته باشد، اظهر من الشمس است. همین آمریکایی که زمانی قبله آمال غربزدگان بود، همین آمریکایی که در دنیا کسی حق نداشت بگوید بالای چشمش ابروست، همین آمریکایی که در رژیم سابق به نیروهایی که به ایران "مهم ترین متحد منطقه ایش" می فرستاد، حق توحّش می داد، همین آمریکایی که رابطه اش را با ایران قطع کرد و در طول سه دهه پس از پیروزی انقلاب ذره ای از دشمنی با این مملکت فروگذار نکرده، کارش به جایی رسیده که نه تنها ملل مختلف در گوشه و کنار جهان برایش تره هم خورد نمی کنند، بلکه برای فرار از منجلابی که در عراق برای خودش ساخته، رسماً دست به دامن ایران می شود و می خواهد که در خصوص عراق با ما مذاکره کند، آیا این ها نشانه ای از افول قدرت آمریکا نیست؟!
ثانیاً سفر احمدی نژاد به آمریکا صرفاً برای شرکت در اجلاس سازمان ملل بوده، نه سفر سیاسی به آمریکا. این ادعای شما بسیار خنده دار و دور از سیاستمداری است. نه این که شما این مسئله را ندانید، بلکه بیانگر این است که می خواهید با روش پوپولیستی و عوامفریبانه طرف مقابلتان را محکوم کنید.
ثالثاً نامه هایی که احمدی نژاد به سران برخی کشورها من جمله آمریکا نوشت، اصلا جواب نداشت که حالا ناراحت بشویم که آن ها جواب نداده اند. بلکه احمدی نژاد از این پتانسیل استفاده کرد تا خبرگزاری های مهم جهان به مناسبت خواندن این نامه، حرف انقلاب ایران را یک بار هم که شده بدون سانسور به گوش مردم جهان برسانند و این اتفاق مبارک افتاد.
جناب آقای موسوی از شما که تا وقتی انتقادی ازتان می شود فورا خود را به امام می چسبانید و می گویید این انتقادات شما بر می گردد به زمان رهبری امام!! به هیچ وجه توقع نمی رود که این گونه کلام امام را وارونه جلوه دهید. آیا منظور امام از گفتن جمله "راه قدس از کربلا می گذرد" این بود که شما به جبهه های خودتان بپردازید و کاری به کار دیگران نداشته باشید؟! اگر این طور بود چرا فرمود راه قدس از کربلا می گذرد؟ خوب می فرمود ما فقط به فکر کربلاییم! چرا دست به تحریف نظرات آن بزرگوار می زنید در حالی که می دانید منظور اصلی امام این بود که ابتدا باید تکلیف صدام مشخص شود و نباید جبهه های ما به نام آزادی قدس خالی گردد. سوال اینجاست که آیا امروز که تکلیف جنگ و صدام معلوم شده، باز هم نباید به سراغ قدس رفت؟! آیا در زمان حیات حضرت امام به رزمندگان لبنانی و احزاب امل و حزب الله کمک مالی و فکری نمی شد؟ اگر بخواهید به احمدی نژاد ایراد بگیرید که چرا با نام بردن از هولوکاست برای ما دشمن تراشی کرده است، باید اول این ایراد را به حضرت امام بگیرید که چرا با نامگذاری جمعه آخر ماه رمضان به نام روز قدس، هر ساله در آن تاریخ تبلیغات صهیونیستی را متوجه نظام ما کرده است. در صورتی که اگر این اتفاق نبود، شاید در طول دوران سازندگی و اصلاحات کم کم پرونده قدس بسته شده و این همه دردسر برای نظام (به زعم شما) درست نمی شد!
در طول دوران جنایت های اسرائیل، (که جنایت غزه بخش کوچکی از آن همه ظلم بود) کدام زمان را سراغ دارید که این قدر افکار عمومی جهان به دفاع از مردم فلسطین و مخالفت با رژیم صهیونیستی بپردازند؟! آیا این را نباید جزو دستاوردهای فروپاشی افسانه هولوکاست در اذهان مردم جهان دانست؟!
ای کاش جناب موسوی برای این همه اتهام مصداق می آوردند. البته اگر مصادیقشان از این دست بود که در مناظره شنیدیم، حق دارند که مصداقی نیاورند. چه کسی امروز می تواند منکر عزت ایران در دنیا شود! دو سال پیش خود این حقیر در سفر عمره با مسلمانانی از کشورهای سودان، سوریه، فلسطین و ... مواجه شدم و بلااستثناء وقتی فهمیدند ایرانی ام به من به خاطر وجود رییس جمهوری مانند احمدی نژاد تبریک می گفتند و آرزو می کردند که ای کاش سران عرب هم به او تأسی می کردند. همین دیروز یکی از دوستان من تعریف می کرد که فردی را می شناسد که پانصدهزار تومان برای تبلیغات ریاست جمهوری احمدی نژاد هدیه کرده بود. وقتی دلیل را می پرسد، آن فرد می گوید: چندی پیش به مصر سفر کرده بودم. گذرنامه ام در این سفر مفقود شد. وقتی به مراجع ذیربط مراجعه کردم، هر جا که می فهمیدند من ایرانی هستم، آنچنان با محبت با من برخورد می کردند که حتی با هموطنان خودشان برخورد نمی کردند و این همه به خاطر این بود که من هموطن احمدی نژاد بودم. و امروز من که اصلا اهل سیاست و حتی رأی دادن هم نبودم، آمده ام تا به کسی کمک کنم که این گونه برای هموطنانش در خارج از کشور عزت و اعتبار آفریده است!
البته تقریبا مابقی شبهات جناب موسوی هم به همین میزان آبکی و به دور از آگاهی و تسلط بود. اما ای کاش ایشان حداقل به یکی دو سوال مطرح شده توسط دکتر احمدی نژاد هم جواب می دادند.سوالاتی از این قبیل:
شما که امروز همه جا جار می زنید که بر مبنای احساس خطری که کردید پا به عرصه گذاشته اید چرا در زمان تورم 5/49 درصدی این احساس به شما دست نداد؟ چرا در 18 تیر این احساس را نکردید؟ چرا در زمانی که افکار امام را به تاراج بردند و به گمان خودشان به موزه های تاریخ سپردند این احساس را نکردید؟
شما که به این دولت به خاطر خطایی که در بخشی از بدنه آموزش و پرورش رخ داد و به پیامبر عظیم الشان(ص) توهین شد (و البته با مسببین آن برخورد قاطع صورت گرفت،) به احمدی نژاد ایراد می گیرید، چرا آن زمان که پیامبر و اهل بیت و خدا و قرآن زیر سوال می رفت، این احساس را نکردید؟ چرا زمانی که رفیق شفیقتان جناب آقای خاتمی در ترکیه در مقابل دبیر کل ناتو و از حامیان اصلی کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر(ص) کرنش کرد و با او دست داد و خوش و بش کرد، احساس خطر نکردید؟
چرا در زمان خودتان با حرکت غیر قانونی صورت گرفته در دولتتان که مصادیقش را احمدی نژاد بیان کرد، برخورد نکردید؟ چرا ... ندانم های بسیار است لیکن من نمی دانم!
دوم در خصوص حواشی مناظره:
حواشی این مناظره بیش از متن بود. به گونه ای که طرفداران هر نامزد در اثبات خود و ردّ طرف مقابل به آن ها دست یازیدند. بنا به نظر اکثر کسانی که در این چند روز این حقیر با آن ها مواجه شدم، آقای موسوی در این مناظره واقعاّ کم آورد. بزرگ ترین شانس ایشان هم این بود که تمام کننده مناظره بود. جالب اینجا بود که ایشان حتی وقت هم زیاد آورد و وقتی مجری به او گفت که هنوز وقت دارند، باز هم شروع کرد از روی دست نوشته اش مطالب قبلی را تکرار کردن. و دلیل قوی تر این کم آوردن آقای موسوی هم این بود که فردا شب آن مناظره و پس از این که از شوک آن بیرون آمد، بیانیه ای را در ابتدای مناظره اش با محسن رضایی قرائت کرد و باز هم اتهامات قبلی را ادامه داد، تا در بین مردم خیلی هم احساس شکست نکند.
مناظره اخلاق و بی اخلاقی:
و اما ستادهای میرحسین در یک فرار به جلو اقدام به جو سازی جدیدی نمودند که انسان می ماند دم خروس را باور کند یا قسم حضرت عباس را! آن ها تقریبا در تمام اظهار نظرهایشان، نامزد خود را نماد اخلاق و نامزد مقابل را ضد اخلاق توصیف می کنند. حتی کار به جایی رسید که بیانیه هایی تحت عنوان "مرگ اخلاق" منتشر کرده اند. سوال اینجاست که چرا تا وقتی نامزد مورد نظر شما هر چه اتهام است در قالب فحش های مدرن (دیکتاتوری، خرافه گرایی، قانون گریزی و مردم فریبی و ریاکاری و ...) به سمت اردوگاه مقابل روانه می کند، کسی حرفی از اخلاق نمی زند! حالا که طرف مقابل توپ را در زمین شما انداخته، او بداخلاق است و شما نماد خوش اخلاقی! چرا وقتی در مقابل این نامزد با اخلاق عده ای شعار می دهند: "مرگ بر این دولت مردم فریب" ایشان اخلاقشان گل نمی کند که از این کار منعشان کند!
افشاگری ها:
عده ای از اخلاق گرایان فوق الذکر، نام بردن از افرادی که فرصت دفاع ندارند!! را کاری ناشایست عنوان کردند! اما نگفتند کسانی که به این اصول پایبندند چرا همین کار را در مورد احمدی نژاد و به صورت بسیار شدیدتری روا می دارند! ضمن این که احمدی نژاد حرف جدیدی نزد. حرفی زد که مردم همگان می دانند ولی بالاخره باید روزی، کسی جلوی این بی بند و باری ها را بگیرد. در مورد فرصت دفاع هم جناب موسوی و طرفدارانشان نگران نباشند چند روز آینده معلوم می شود که آیا ایشان فرصت دفاع دارند یا خیر! اگر چه بعید به نظر می رسد که سیاست آقای هاشمی پاسخگویی به این شبهات را بپذیرد. چون این کار ایشان چونان چوب چرخاندن در لانه زنبور است و آن وقت جمع کردن اسناد و مدارکی که افشا می شود کاری بسیار دشوار و بلکه ناممکن خواهد بود.
البته باید توجه شود که نباید به این بهانه تمامی نظام که در بین ارکان و اجزای آن این افراد بسیار اندکند (ولی چپاولگریشان قابل اغماض نیست)، زیر سوال برود. چرا که انسان های خدوم بسیاری از ابتدای انقلاب تا هم اکنون زحمات زیادی در راه پیشرفت و اعتلای این مرز و بوم متحمل شده اند. نگرانی خود این انسان های خدوم هم این است که عده ای با استفاده از رانت آقازادگی و ... چهره مظلوم اینان را نیز خدشه دار کرده است. و الا پیشرفت در زمینه های مختلفی که امروز دوست و دشمن به آن اذعان دارند نتیجه تلاش آن دسته از انسان های پاک و خدوم است.
این را به این دلیل می گویم که عده ای، من جمله طرفداران آقای میرحسین بعد از اظهارات فوق وقتی نمی توانند طرف مقابل را قانع کنند، سریع به این مطلب گریز می زنند که: پس یک باره بگویید همه دزدند، همه غارتگرند، مملکت سر و صاحب ندارد، پس رهبری در این چند سال چه کار می کرده که جلوی این فساد را نگرفته است و ...
به هیچ وجه این طور نیست. خود آقای احمدی نژاد هم در سخنرانی های مختلف روی این نکته تاکید کرده است که تعداد این نفرات به 1500 نفر نمی رسد. در حالی که عائله دولت و نظام به میلیون ها نفر بالغ می شود، این تعداد در مقابل ایشان تقریباً صفرند ولی میزان دست اندازیشان به بیت المال قابل ملاحظه است.
طبق قانون اساسی، برخورد با این مفاسد وظیفه قوه قضاییه است و همان طور که سخنگوی این قوه چند روز قبل از این مناظره تلویحاً احمدی نژاد را از اعلام اسامی منع کرد و گفت فقط نام کسانی می تواند برده شود که حکمشان صادر شده است، وظیفه احمدی نژاد اعلام این اسامی نیست ولی چون در قوه قضاییه اراده قدرتمندی برای مقابله با این گونه مفاسد وجود ندارد، او با این کار، مقابله با مفسدان نشان دار را به خواستی عمومی تبدیل کرد تا بلکه آن قوه تحت فشار افکار عمومی مجبور به موضع گیری شود. بالاخره یا احمدی نژاد راست می گوید یا نه! اگر راست می گوید باید با آن ها برخورد شود و اگر راست نمی گوید با احمدی نژاد برخورد کنند.
برخی افراد مغرض که دلیل حمله اشان به احمدی نژاد فقط حمله به رهبری است از این آب گل آلود ماهی گرفته و می گویند مگر قوه قضاییه زیر نظر رهبری نیست؟ چرا رهبری کاری نمی کند؟ در پاسخ به این شبهه باید گفت؛ همان گونه که خود مقام معظم رهبری بارها اعلام کرده اند لزوماً تمام دستگاه های زیر نظر رهبری مطابق میل ایشان عمل نمی کنند. یعنی نمی توان گفت چون صدا و سیما زیر نظر رهبری است پس تمام برنامه های آن هم مطابق میل ایشان است. این که چرا رهبری مستقیما دخالت نمی کنند، دلیلش این است که روش حضرت امام و مقام معظم رهبری این بوده و هست که در امور هیچ یک از قوا جز در موارد نادری دخالت نمی کنند. و به این نکته پایبندند که اگر رهبری بخواهد در تمام شئون مملکت داری دخالت کند، نه فرصت آن را دارد و نه با اصل واگذاری اختیارات در مدیریت کلان توافق و سازگاری دارد. ضمن این که در قوه مجریه، زمانی که یک فرد جدید به عنوان رییس جمهور انتخاب می شود می تواند در مناصب مختلف، افرادی را بگمارد که توانایی مدیریت دارند. همگان می دانند که توان مدیریت، غالبا یک امر ذاتی است و کمتر اکتسابی. یعنی لزوما یک مدیر نباید در یک رشته مدیریتی تحصیل کرده باشد. از همین رو تغییر در قوه مجریه با سرعت بیشتر و به شکل فراگیرتری مشاهده می شود، اما اکثر پست های قوه قضاییه نیاز به تحصیل و طی کردن مدارج مختلف علمی دارد که با تغییر یک رییس دستگاه (هر چند قائل به مبارزه با این مفاسد باشد) لزوما نمی تواند افرادی هم فکر و هم رأی خود را در مصادر مختلف بگمارد و نیاز دارد تا از همان نیروهای پیشین استفاده کند. که البته حضور قضات شجاع و جان برکف که توان برخورد با این موارد را داشته باشند در عرصه قضا به شدت احساس می شود!
این در حالی است که مقام معظم رهبری همواره به عموم مردم خصوصاً به نخبگان و دانشجویان تاکید می کنند که باید جنبش عدالت طلبی را در جامعه فراگیر کنند، و از سوی دیگر بارها از دولت نهم به خاطر بازگرداندن شعار عدالت طلبی به عرصه سیاست کشور تقدیر کرده و ابراز رضایت نموده اند. این ها همه بیانگر این واقعیت است که ایشان تا قبل از این دولت خود را در این عرصه (در بین سران نظام) تنها می دیده اند و البته دست زدن به برخی افراد ممکن است هزینه سنگینی برای مردم در پی داشته باشد که به هیچ وجه در شرایطی که دشمنان بیرونی مترصد کوچک ترین شکافی در داخلند به صلاح نمی باشد. رضایت رهبری را در خصوص افشای این افراد در این می توان دید که بسیاری از کارشناسان توقع داشتند ایشان در سخنرانی 14 خرداد علیه این مسائل موضع بگیرند، ولی نه تنها ایشان موضعی در این مورد نگرفتند، بلکه بالعکس مواضع آقای موسوی را در پایین آمدن عزت ملی در عرصه بین الملل، به شدت کوبیدند و فقط از نامزدها و طرفدارانشان خواستند که از جنجال و درگیری اجتناب کنند.
زمان افشاگری ها
برخی دیگر می پرسند چرا احمدی نژاد زمان انتخابات را برای افشاکاری انتخاب کرده است؟ چرا طی این چهار سال چیزی نگفت؟ در پاسخ به این شبهه نیز باید گفت احمدی نژاد چهار سال است که در اکثر سخنرانی هایش این افراد را از انجام چنین اعمالی بر حذر می دارد ولی ایشان به جای این که این تهدیدات را جدی بگیرند، چون اسمی از کسی برده نمی شد، به رویه خود ادامه دادند. این تکرار تهدید به افشاگری آنقدر از سوی احمدی نژاد ادامه یافت و نامی از کسی برده نشد، که برای عده ای امر مشتبه شد و این گمانه را مطرح کردند که او چیزی در چنته ندارد و آن چه می گوید یک بلوف سیاسی بیش نیست. کسانی که عرصه سیاست داخلی را رصد می کنند، مقالات روزنامه های منتقد دولت، خصوصا روزنامه جمهوری اسلامی در این زمینه را نباید فراموش کرده باشند. آقای مسیح مهاجری سردبیر این روزنامه حتی قوه قضاییه را از این که با این ادعاهای احمدی نژاد برخورد نمی کند، شماتت کرد. اما در این سه ماه، تخریب ها و نامهربانی نسبت به منتخب مردم به اوج خود رسید. به گونه ای که منتقدین در فحش کاری دولت از هم گوی سبقت می ربودند. و حتی جسارت را به جایی رساندند که آقای مرعشی (از بستگان نزدیک آقای هاشمی) با این تصور که دولت جرأت برخورد با این مفاسد و نام بردن از کسی را ندارد، هفته گذشته در یکی از دانشگاه های کشور در مقابل اعتراض دانشجویانی که او را به دست اندازی به بیت المال متهم کرده بودند، صراحتاً اعلام کرد: "بله ما دزدیم ولی احمدی نژاد جرأت نداشت ما را بگیرد!" وضع به گونه ای بود که در سطح عمومی و طرفداران احمدی نژاد هم کم کم این شائبه دامن زده می شد که سکوت چرا؟!! و آیا او به وعده ای که داده عمل خواهد کرد؟! این بود که احمدی نژاد در مناظره با موسوی بخشی از آنچه را قول داده بود عملی کرد.
و حال جای این سوال از آقای موسوی هم هست که چرا در طی این چهار سال این همه انحراف و ناراستی را دیدی و دم نزدی؟ آیا این همه اتفاق در همین دو سه ماهه رخ داده که شما را اینچنین بی قرار کرده است؟ یا تا پیش از این کسی به سراغ شما نیامده بود تا به ورود به عرصه تشویق و تحریصتان کند و شما مشی بیست ساله خود را ادامه می دادید؟ آیا این همه انتقاد بیشتر جنبه تبلیغی برای انتخابات ندارد؟
مردم فهیم و باشعورند و می فهمند. نام هر کسی که در انتخابات 22 خرداد از صندوق به در آید، مبین موضع گیری عمومی در خصوص راستی یا ناراستی یکی از طرفین خواهد بود.
یا علی!
به پاتوق دست نوشته های من خوش آمدید.